ظرف زمانه کثیف است و بوی تعفن می دهد ،
زندگی آن طور که می گفتند زیبا نیست ،
بزرگ شدن ، بزرگ شدن و باز هم بزرگ شدن ، آنقدرها هم هیجان انگیز نبوده و نیست
دنیا عوض شده ، خیلی خیلی سریع ! و ما هم به تبع آن عوض شده ایم !
قرار است تا کجا پیش برود این یکه تازی روزگار ؟
قرار است چه چیزی را به ما بفهماند که نفهمیده ایم ؟
اصلا چه چیزی را در کجای این جهان بوقلمون و فریبا گم کرده ایم؟
چرا ادامه می دهیم؟
چرا سیاهی ها را می بینیم و باز بهانه ای پیدا می کنیم که دنبال سپیدی ها بگردیم؟
چرا باید مظروف زیبا و تمیزی برای این ظرف زنگار گرفته باشیم ؟
چرا می دانیم ضعیف هستیم و چرا فکر می کنیم قوی هم هستیم ؟
چرا رنج ها را می پذیریم ؟ چرا غم ها و غصه ها تمامی ندارند ؟
چرا نمی شود یک عمر دلمان خوش باشد و یا هر وقت دلمان خواست ناخوش باشیم؟
چرا یک لبخند ، یک حسِ رضایت بخش ، یک دستاورد و یک موفقیت ، ما را به سمت و سویِ دوباره زیستن و جنگیدن و واندادن سوق می دهد؟
گمان می کنم جواب این باشد :
مگر چاره ی دیگری هم داریم ؟
به قول کیارستمی :
درست است که زندگی بسیار غم انگیز و بیهوده است ، اما این تنها چیزی است که ما داریم .
هشتگ | آغاز فصل جدید زندگی !
- ۰ نظر
- ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۵۹